صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاومت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

سازمان حفظ آثار

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

سازمان ورزش

فرهنگی و هنری

وزارت صمت

وزارت نفت

وزارت ارتباطات

وزارت دفاع

وزارت نیرو

وزارت آموزش و پرورش

وزارت جهاد کشاورزی

وزارت مسکن و شهرسازی

وزارت اقتصاد و دارایی

سازمان انرژی اتمی

سازمان آتش نشانی

بسیج صدا و سیما

صفحات داخلی

يکشنبه ۰۶ خرداد ۱۴۰۳ - 26 May 2024
گفتگو با خانواده یکی از شهدا فاجعه منا:
یکسال از فاجعه منا می گذرد؛ روزی سخت برای ملت ایران و هزاران خانواده ای که داغ عمو ،پدر ،مادر ... را دیده اند و میلیونها ایرانی که عزادار شدند.
کد خبر: ۸۷۴۱۶۰۳
|
۱۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۶

به گزارش خبرگزاری بسیج از سرعین به نقل از چشمه لر، حج سال 94 را بی گمان باید «غم انگیزترین حج تاریخ اسلام» خواند. ابتدا جرثقیلی غول پیکر در مسجد الحرام سقوط کرد و سپس فاجعه منا رخ داد تا هزاران زائر در این دو حادثه عجیب،کشته و مجروح شوند.

یکسال از فاجعه منا می گذرد روزی سخت برای ملت ایران و هزاران خانواده ای که داغ عمو ،پدر ،مادر ... را دیده اند و میلیونها ایرانی که عزادار شدند.

دوم مهرماه سال 94 که مصادف با عید قربان بود، بی کفایتی آل‌سعود و بستن مسیرهای حرکت زائران در رمی جمرات فاجعه‌ای جانکاه در منا را رقم زد که 464 ایرانی نیز جزو جانباختگان این فاجعه عظیم بودند.

در این حادثه 12 شهروند اردبیلی نیز جزو هزاران نفر از جان باختگان بودند و اروجعلی برازنده ، احمد ستوده و صاحب العلی قربانی نیز سه زائر جانباخته اهل سرعین بودند.

احمد ستوده متولد 1317 و اهل روستای شایق سرعین یکی از مفقودین استان اردبیل در فاجعه منا بود که پیکر او بعد از چندین روز به وطن بازگشت. پیشه اش کشاورزی بود و زمینی هم برای احداث مدرسه در روستایش اهدا کرده بود.

صادق پسر کوچک احمد ستوده درباره لحظه‌ای که از حادثه منا باخبر شد می‌گوید: «پدر و مادرم به همراه مرحوم اروجعلی برازنده و همسرش به حج رفته بودند. شب حادثه با پدرم حرف زده بودم. او و مادرم حالشان خوب بود. روز بعد پنجشنبه در خانه بودم که در اخبار این فاجعه غم بار را اعلام کردند «حتی انتظار نداشتیم پدرمان جزو مفقودین و یا حادثه دیدگان باشد ». مادر به همراه همسر مرحوم اروجعلی برازنده در چادر مانده بودند و پدرم و مرحوم برازنده برای رمی جمرات رفته بودند که آن اتفاق تلخ رقم خورد .

صادق می گوید: با اینکه یکسال از این اتفاق تلخ می گذرد اما باز مادرم با بحران روحی سختی دست و پنجه نرم می کند و البته تمام اعضای خانواده نیز در همین وضعیت هستند.

او می گوید: قطعا حکام سعودی لیاقت میهمان نوازی را نداشتند که هزاران حاجی را به کام مرگ کشانند.

صادق می گوید: اگر راه حج دوباره باز شود و بدانم مرگ به استقبالم می آید باز این امر واجب الهی را ترک نخواهم کرد.

او تاکید می کند : قطعا هیچ وقت این دستور الهی را ترک نخواهم کرد ولی توصیه من به حجاج این است که با خرید سوغاتی و...، پول کشور را در شکم سعودی ها نریزند و از ایین کار خرید پرهیز کنند.

مصاحبه زیر مربوط به سال 94 و قبل از باز گشت پیکر شهید منا احمد ستوده است

بغض راه گلوی صادق را بسته. حرف‌هایش مدام تکه‌تکه می‌شود. چهل روز است از پدرش بی خبر است. نتوانست ادامه دهد عمویش محمد ادامه می‌دهد: « شبکه خبر اسم کشته‌ها را زیرنویس کرد که اسم برادرم در بین آنها نبود و خانواده همچنان چشم انتظار بودند تا خبر سلامتی اش را به ما برسد اما روزها از پی هم گذشت و خبری نشد تا بالاخره آمار مفقودین اعلام شد که اسم برادرم نیز در بین آنها بود. »

مادر صادق که 68 بهار را گذرانده بعد از حادثه منا 10روز در آنجا ماند تا خبری از همسرش برسد اما هیچ اثری از یار دیرینه اش نیافت و به وطن بازگشت.

اروجعلی برازنده که به همراه احمد ستوده و همسرش راهی حج شده بودند یکی از همان حجاجی است که زیر دست و پا له شد تا بنرهای تبریکش روی دیوار، بی‌معناترین چیزها باشد.

صادق که پلک هایش سیل اشک را تحمل کرده بود می‌گوید: «هنوز مادرم چشم انتظار است و وضع روحی او کاملا به هم ریخته و دکترهای اعصاب و روان میزبان او شده اند، او الان چهل روز است که منتظر است تا خبری از پدرم به او بدهند. فکر می‌کند او جزو مصدومان است. چند ساعت پیش که با او حرف زدم به من گفت صادق به من زنگ می زنند که حاجی در بیمارستان بستری است و پیدا شده به او می گویم اینها حرف های دورغی بیش نیست، او می گوید : من الان چهل روز است که پدرت را ندیده‌ام. ببین می‌توانی کاری کنی...

صادق لحظه‌ای سکوت می‌کند و دوباره می‌گوید: «من مطمئن نیستم مادرم بتواند فوت پدرم را تحمل کند. پس از آن اتفاق تمامی اقوام 30 روز در خانه ما بودند وقتی خبری حاصل نشد همه به دیار خود رفتند و در تمامی این روزها گونه های تمامی اعضای خانواده و بخصوص مادرم از اشک های خشک شده پینه بسته است. »

پیش از وقوع حادثه قرار بود پدر و مادر صادق روز چهارشنبه به خانه برگردند اما حالا مادر تنها بازمی‌گردد. اهالی روستا پس از شنیدن خبر حادثه بنرهای تبریک بازگشت حجاج را از روی دیوار جمع می کنند و بنرهای تسلیت بر روی دیوار هم کاروانی و روستاییشان حاج اروجعلی برازنده می نشیند و جسد مرحوم برازنده به وطن بازگشته و با شکوه خاصی دفن می شود اما باز از حاج ستوده خبری نیست و بی خبر ماندن روح آنها را به درد آورده است.

صادق و عمویش صدایشان به هم گره خورده می گویند ما که انتظار نداشتیم برای حاج احمد حتی خراشی بیافتد چه برسد به مفقودی چهل روزه، اما هم اکنون از دولت و مسئولین تنها خواسته مان این است«یاجسد حاجی را به وطن بازگردانند و یا خبری خشک خالی از پیدا شدنش برسانند تا ما از برزخ چشم انتظاری که در زندگی مان به وجود آمده رها شویم

صادق در آخرای صحبت های خود می گوید چندین بار برای گرفتن آزمایش ها مختلف همچون DNA و اثر انگشت خود و پدرمان به تهران رفته ایم و سردخانه کرزق پایتخت دیگر با هق هق ما کاملا آشناست اما هنوز ...

ارسال نظرات