به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمان، مراسم وداع با فرمانده شهید سیدحمیدرضا هاشمی شب گذشته درکرمان برگزار شد. سردار مارانی فرمانده قرارگاه مدینه منوره نیروی زمینی سپاه ضمن حضور در این مراسم طی سخنانی اظهار داشت: مردم کرمان، در دفاع مقدس انسان‌های بزرگ و شجاعی را فدای اسلام کردید مثل حاج یونس، شهید یوسف الهی، شهید مغفوری، شهید زندی و شهید حاج قاسم سلیمانی را فدای انقلاب کردند.
وی با بیان اینکه امروزکه سیدحمیدرضا عزیز به خیل شهدا پیوست، ادامه داد: من ۱۱ سال شهید هاشمی را میشناختم پاکی و شجاعت وایمان واخلاص و وروحیه شهادت طلبی اش بی نظیر بود .
سردار مارانی افزود: برهه دفاع مقدس خاص بود معنویت از جبهه می‌جوشید و به عقبه‌ها و شهر‌ها سرازیر می‌شد آن زمان همه اهل معنویت بودند و آن هم خیل شهدایی بود که از جبهه‌ها باهم می‌آمدند.
فرمانده قرارگاه مدینه منوره نیروی زمینی سپاه با بیان اینکه شهدای ما مثل آیات قران بودند گاهی به صورت دفعی و گا‌ها تدریجی می‌آمدند زمان عملیات‌ها خیلی شهدا می‌آمدند ومعنویت را به شهر‌ها می‌آوردند، خاطرنشان کرد: حضور شهدا فضا را معنوی می‌کرد. رشادت شهید حمیدرضا هاشمی نژد نیز همانند شهدا دفاع مقدس و بچه‌های جبهه و جنگ بود.
وی با اشاره به اینکه سالها با شهید هاشمی نژاد در جنوبشرق کشور بودیم، ادامه داد: هرموقع می‌خواستیم با آقای مولوی عبدالحمید که بعضا در برخی مسائل زاویه می‌گرفت صحبت کنیم، شهید سیدحمید را می‌فرستادیم فیلم هایش هم موجود است هرچند سن کمی داشت، اما شعور بالایی داشت.
سردار مارانی اضافه کرد: در بحث شناخت مذاهب و گروهک‌های تکفیری و تروریستی آنچنان موفق بود که شاید افرادی که سالیان زیادی کار کرده بودند به چنین شناختی نرسیده بودند.
فرمانده قرارگاه مدینه منوره نیروی زمینی سپاه گفت: گروهک های تروریستی نیز شهید هاشمی نژاد را شناخته بودند و وی را در بین افراد مختلفی که آنجا ایستاده بودند هدف قرار داده بودند.
فرمانده قرارگاه مدینه افزود: به شهید هاشمی نژاد گفته بودند برود تهران کار کند گفته بود من در سیستان وبلوچستان کار کرده ام و می‌خواهم مزدم را بگیرم شاید تصور شود دنبال مزد مادی بود خیر وی دنبال شهادت بود.
به گفته سردار مارانی، شهید هاشمی نژاد انس عجیبی با شهید حسنی و طباطبایی داشت که شهید حسنی از شهدای بیت الله الحرام کرمان بود.
سردار مارانی بیان کرد: نیم ساعت قبل شهادتش با شهید هاشمی نژاد تلفنی حرف زدم گفت هوا خراب است و همه جا بهم ریخته است من می‌روم در صحنه با شما تماس می‌گیرم ۵۰ دقیقه بعد یکی دوستان تماس گرفت و گفت برای سید حمید دعا کنید حالش خوب نیست و تیرخورده است.