صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

سازمانها و وزارتخانه‌ها

محور مقاومت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

سازمان حفظ آثار

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

سازمان ورزش

فرهنگی و هنری

وزارت صمت

وزارت نفت

وزارت ارتباطات

وزارت دفاع

وزارت نیرو

وزارت آموزش و پرورش

وزارت جهاد کشاورزی

وزارت مسکن و شهرسازی

وزارت اقتصاد و دارایی

سازمان انرژی اتمی

سازمان آتش نشانی

بسیج صدا و سیما

صفحات داخلی

يکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ - 02 June 2024
حقیقتاً چیزی جز غیرت شهدا نمی توانست رود سرکش اروند را رام کند؛ انگار عشق و ایمان راستین آنها از جزیزه مجنون به گوش می رسد؛ از پیچ و خم معابر شلمچه هنوز طنین نجوای خالصانه شهدا به گوش می رسد.
کد خبر: ۹۴۹۴۴۷۳
|
۰۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۹

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از خراسان جنوبی، زینب سبزکار دانشجوی بسیجی شهرستان بیرجند در قالب یادداشتی با زبان قلم سفر راهیان‌نور را توصیف کرد؛

بسم رب الحسین (ع)

سلام، سلامی به گرمی آفتاب منطقه جنوب، به شب‌های سرد عملیات، به تلخی استخوان‌های گمنام و به شیرینی شربت شهادت...

شهدا؛
نگاه شما با قلب آلوده به گناهم چه می‌کند؟ خود نیز نمی‌دانم، ولی خوب می‌دانم برای اینکه شبیه شما شوم؛ باید تکانی به قلبم بدهم تا خاکستر گناهانم بریزد، آن وقت تازه می‌توانم قلم بردارم و از شما بنویسم، وقتی به این فرصت کم عمر که به گناه وعاریت گرفتم، می‌اندیشم وجودم می‌لرزد، مگر من چقدر برای برگشتن فرصت دارم..

به راستی گذشتن از جان برای معشوق کار قلب هر عاشقی نیست، برای همین هرکس شهید شود نمی‌میرد بلکه جاودانه است واین وعده خداست..

شنیده ام؛ زندگی همچون دار قالی است، هرکس بر آن پا می‌نهد گره‌ای بر آن می‌گشاید و قسمتی از آن را می‌بافد و سال‌ها بعد مردم بر قالی می‌نشینند که ما بافتیم، در قسمتی که شما بافتید؛ گل‌های خونین شهادت نقش بسته اند و اکنون مردم ایران بر روی آن با امنیت و آرامش می‌نشینند وبه شما افتخار می‌کنند.

شاید ذره ذره خاک شدید، ولی ذره‌ای خاک به دشمن ندادید، مقاومت شما حتی نخل‌های این منطقه را عاشق کرده، بی سر شده اند، ولی همچنان ایستاده اند..

حقیقتاً؛ چیزی جز غیرت شما نمی‌توانست رود سرکش اروند را رام کند..

حق دارند حتی نام جزیره را مجنون بگذارند، انگار عشق و ایمان راستین شما بدجور دلشان را آسمانی کرده است...

راستش را بخواهید، گاهی از جوانی ام شرمنده می‌شوم وقتی به جوانی شما می‌نگرم؛ چشمانم را می‌بندم از پیچ وخم معابر شلمچه هنوز طنین نجوای خالصانه شما به گوش می‌رسد.‌ای شهدا؛ برای دل بی قرار ما نیز دعا کنید مطمئنم فرجی می‌شود، شاید یک روز در شناسنامه ما نیز مُهر شهادت بخورد.

زینب سبزکار

ارسال نظرات