صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

سازمانها و وزارتخانه‌ها

محور مقاومت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

سازمان حفظ آثار

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

سازمان ورزش

فرهنگی و هنری

وزارت صمت

وزارت نفت

وزارت ارتباطات

وزارت دفاع

وزارت نیرو

وزارت آموزش و پرورش

وزارت جهاد کشاورزی

وزارت مسکن و شهرسازی

وزارت اقتصاد و دارایی

سازمان انرژی اتمی

سازمان آتش نشانی

بسیج صدا و سیما

صفحات داخلی

يکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ - 02 June 2024
معرفی کتاب؛

کتاب «آخرین شناسایی»، مجموعه خاطرات شنیدنی رزمندگان در خرمشهر

کد خبر: ۹۵۴۰۹۷۹
|
۳۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۹

در بخشی از این کتاب آمده است؛

در دوران دفاع مقدس من و حسین عیدی ، محمد پورحیدری و مرتضی کاظمی دوستانی بودیم که همیشه در کنار هم و روزهای جوانی را سپری می کردیم.

بعد از آزادسازی قسمت شمالی خرمشهر در عملیات بیت المقدس وقتی به شهر بازگشتیم شهری پر از عوارض نظامی و مسلح به میادین مین وسیع رودرروی رزمندگان خرمشهر قرار داشت و برای زمینه سازی بازگشت مردم مشتاق خرمشهر به خانه و کاشانه خود لازم بود شهر را هر چه سریعتر پاکسازی شود و به همین منظور مأموریت پاکسازی شهر از میادین مین و گلوله های عمل نکرده بعهده سپاه و بسیج خرمشهر قرار گرفت.

 

 من به همراه دوستانم حسین ، محمد و مرتضی وظیفه جمع آوری و پاکسازی شهر از مین های به جامانده و یا کارگذاشته شده توسط نیروهای بعثی را داشتیم. ساعت حدود 2 بعد از ظهر روز 4 دیماه سال 1361 بود که حسین عیدی پیش من آمد و آنروز خیلی اصرار داشت که آنها را برای انجام عملیات پاکسازی همراهی کنم و می گفت: که سید ما همیشه با هم بودیم و ما بچه ها حتی یک روز جدا و دور از هم زندگی نکردیم امروز هم باید با هم بریم و هرچه او اصرار می کرد قبول نکردم آنروز اصلاً حوصله رفتن با بچه ها را نداشتم اما تو دلم گفتم: اگر یه بار دیگه اصرار کند قبول می کنم که آنروز هم با آنها بروم اما حسین بدون اینکه دیگر اصراری کند و چیزی بگوید از کنارم رفت و به همراه بچه ها سوار ماشین شدند و رفتند تا اینکه ساعت 7 بعدازظهر بود خبر آوردند که همگی آنها شهید شده اند.

 

 طبق روال روزانه، یکی از کارهای ما در پاکسازی شهر از مین، بدین گونه بود که بعد از جمع آوری مین ها، آنها با خودرو باری حمل و در منطقه خارج از شهر ( جاده خرمشهر – اهواز ) آنها را منهدم می کردیم که در آنروز بر اثر ناهمواریهای جاده یکی از خمپاره ها بر اثر این تکان ها و برخورد با اتاق خودرو و دیگر مهمات منفجر می شود که بر اثر انفجار مهمات محمد پور حیدری و مرتضی کاظمی تکه تکه می شوند و حسین عیدی که رانندگی خودرو را برعهده داشت به بیرون از ماشین پرتاپ و به طور صد در صد دچار سوختگی و سیاه می شود که به گونه ای می توان گفت: که جزغاله و زنده مانده بود و با چه مشقتی خود را به کنار جاده رسانده بود و بچه های سپاه وقتی که از آن منطقه عبور می کنند متوجه ایشان می شوند و او را به سرعت به بیمارستان آرین (شهید طالقانی کنونی) آبادان می رسانند اما دیگر از دست پزشکان کاری ساخته نبود و پزشکان به ما می گفتند : که دعا کنید که ایشان هرچه زودتر شهید شوند و اینقدر زجر نکشند.

 

 اکثر بچه برای اطلاع از وضعیت شهید حسین عیدی به بیمارستان می آمدند و به یاد دارم پسر عمویم با شهید حسین عیدی صحبت می کرد و آخرین جمله از او پرسید: که حسین تو سرباز که هستی و او در جواب ایشان می گفتند من اگر خدا بخواهد سرباز امام زمان هستم و بعد از این جمله به شهادت می رسند.

 

 شهادت لیاقت می خواهد همان گونه که خداوند و معصومین فرموده اند که مقام شهید مختص بعضی از بندگان خداست و خدا آنها (شهیدان) را گلچین می کند.

 

ارسال نظرات