صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

سازمانها و وزارتخانه‌ها

محور مقاومت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

سازمان حفظ آثار

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

سازمان ورزش

فرهنگی و هنری

وزارت صمت

وزارت نفت

وزارت ارتباطات

وزارت دفاع

وزارت نیرو

وزارت آموزش و پرورش

وزارت جهاد کشاورزی

وزارت مسکن و شهرسازی

وزارت اقتصاد و دارایی

سازمان انرژی اتمی

سازمان آتش نشانی

بسیج صدا و سیما

صفحات داخلی

پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ - 06 June 2024
گفتگوی بسیج با بانوی پرستار دوران دفاع مقدس/ روایت 6

تبریز در جنگ

تبریز- با وجود فرسنگ ها فاصله از موقعیت جنگ و جبهه، تبریز خود نمودی از جبهه بود، چون مدام تبریز مورد هدف بمباران و موشک باران دشمن می شد.
کد خبر: ۹۵۴۳۱۲۴
|
۰۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۸

خبرگزاری بسیج، رقیه غلامی؛ دوران دفاع مقدس از برگ های زرین تاریخ انقلاب به شمار می رود که در آن مردان و زنان در کنار هم برای اعتلای میهمن اسلامی مان تا پای جان آمدند و نقش بانوان نیز در آن کمتر از مردان نبوده است.

خانم مریم آبزن از آن بانوان تبریزی بوده که به عنوان پرستار در دوران دفاع مقدس حضوری فعال در بیمارستان های تبریز و امدادرسانی به مجروحان بمباران و جبهه ها داشت. آنچه می خوانید حاصل گفتگوی خبرنگار خبرگزاری بسیج با آن دانش آموز امدادگر دوران دفاع مقدس است؛

من با آغاز جنگ چون در بیمارستان کار می کردم در صف رزمندگان پشت جبهه قرار گرفتم و طول هشت سال دفاع مقدس یادم نمی آید که روزی خانه رفته باشم و همسرم هم مهربانانه مرا در این کاری یاری می کرد و در واقع معلم واقعی زندگیم بود.

 همسری که خود همین کمک به رزمندگان و پرستاری از آن ها موجب آشنایی ما شده و با یک عقد ساده و حلقه 800تومانی ازدواج کردیم عليرغم اينكه بنده شاغل بودم و درآمد خوبي داشتيم، تا سال 68 صمیمانه مرا با وجودی که دو دختر هم داشتیم تحمل کرد تا بتوانم به کارم برسم.

در این مدت مجروحان بسیاری را در بیمارستان دیدم و در موشک باران ها و بمباران ها در بیمارستان بودم، مجروحان در کمال تواضع رفتار می کردند و حتی بودند افرادی که طی چند روزی که در بیمارستان بودند تا انتقالشان به مراکز یا شهرهای دیگر و یا حتی شهادتشان که طبیعی بود اتفاق می افتاد نمی شد آبی به آن ها داد و مدام مرام و راه امام حسین(ع) را یادآور می شدند.

با وجود فرسنگ ها فاصله از موقعیت جنگ و جبهه، تبریز خود نمودی از جبهه بود، چون مدام تبریز مورد هدف بمباران و موشک باران دشمن می شد.

در طول این هشت سال مسئول فنی اتاق عمل و مسئول بازرسی بیمارستان امام بودم و چندین بار هم با هلی کوپتر و آمبولانس به اطراف کردستان و یک بار هم برای تخلیه شهدا و مجروحان به اهواز رفتم ولی بیشتر خدمت خود را در تبریز گذراندم.

در یکی از شب ها با همکارم مطلب علمی کار می کردیم که ایشان براي رفتن به اهر كه شوهرش از اهالي آن منطقه بود به خانه رفت، آن شب خانه سازی بمباران شد ما با آمبولانس به آنجا که رسیدیم دیدم همکارم(خانم قره آغاجی) با دختر و همسرش به شهادت رسیده اند طوری شهید شده بودند که من همکارم را فقط از انگشترش شناختم.

از این اتفاق ها در تبریز بسیار بود چون دشمن علاوه بر جبهه ها، شهرهای مهم را که دارای تاسیسات بودند هدف آماج حملات خود قرار می داد که تبریز هم جزو آن ها بود، یادم است در شبی هم که مقصودیه را بمباران کردند خانواده هایی با فرزندان کوچک و نوجوانشان به شهادت رسیده بودند.

یکبار هم دانشکده فنی را زده بودند که به علت شدت موج، دیوار بیمارستان شهید قاضی فرو ریخت و چون منبع آب تبریز هم آنجا بود ترک برداشت و آب چنان سرازیر شد که در عرض پنج دقیقه به میدان ساعت رسید.

همه این صحنه ها از دوران جنگ در تبریز، درس و خاطره و تاریخ است که با گذشت زمان از یادها فراموش می شود که گاهی افسوس می خورم که کاش آن زمان همچون خانم حسینی راوی کتاب «دا»، خاطراتم را می نوشتیم تا امروز نسل جوان بدانند. همه مدتی که در بیمارستان خدمت کردم لحظه لحظه اش با رزمندگان به یاد ماندنی و اثر گذار بود، حقایقی را که امروز در عرصه جنگ نرم و جببه فرهنگی به تفسیر واقعی آن ها نیازمندیم.

ارسال نظرات