نفر اول رشته نقد ادبی دانش آموزی کشور گفت: اگر چراغ ادبیات خاموش بماند و جامعه از ادبیات بدور بماند، مردم از " فرهنگ" بازمی مانند و آسیب هایشان بیشتر می شود؛
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود، صدف ابراهیمیان دانش آموز سال یازدهم رشته علوم انسانی دبیرستان علوی شاهرود است و نفر اول کشور در رشته نقد ادبی، لطفا یک بار دیگر کلمه" کشور" را مد نظر قرار دهید، یعنی کاری درخور و بسیار بزرگ آن هم در کشوری که به قول خانم صدف ابراهیمیان ذاتاً اهل شعر و ادبیات هستیم.
بخشی از هیجانی که دارم به عنوان معلمی که از دیدن چنین اتفاقی (رتبه اول کشوری) خوشحال میشود، بخاطر بدبینی هایم است، اولش که قرار است مصاحبهای صورت بگیرد، ناخودآگاه کمی بدبین میشوم، البته از بدبینی ام با خانم ابراهیمیان و مادر بزرگوارشان که همکار فرهنگی شاغل در بسطام هستند؛ چیزی نگفتم.
گاهی آنقدر کارها نازل، سطحی، کپی کاری، کلیشهای است که میگویم؛ شاید کاری معمولی در " مدار بسته " یک جشنواره مورد توجه قرار گرفته است.
ولی اینگونه نیست"صدف ابراهیمیان" واقعا از جنس ادبیات است، روح ادبیات و جان واژهها در او جاری است، اگر معلم باشی خیلی سریع میفهمی دانش آموزت، دانش آموز نیست بلکه استعدادی درخشان، نیرویی جوشان، حیاتی فروزان، حرکتی پرتوان و سیلانی و فورانی است عجیب، این را شما نیز حس کرده اید در ریاضی، در شیمی، در هنر، ورزش این را خوب میفهمید، اگر معلم باشید شما هم حتما تجربه کردید.
این مصاحبه فقط اسمش مصاحبه شد؛ به سختی توانستم که خود را متمرکز کنم و به کمی گذشته کاری "صدف ابراهیمیان" بپردازم، از همان ابتدا وارد گفتگو و هم اندیشی و ابراز نظریات ادبی شدیم، درواقع این صحبتها باید فیلم برداری و پخش زنده میشد و گفت و گویی در لب مرز اندیشه و تجربه، در کنکاش عمیق ادبیات و نسبتش با انسان و هستی.
در تولد روح هنری اش باید بگویم از کودکی شعر و داستان میگفته است، یا دقیقتر در نهادش شعر و داستان آفرینش مییافته است، خدای مهربان شعر و داستان را برایش به ودیعه نهاد.
او ذاتا همین است که هست، شعر در شعر و داستان در داستان، جوشش نه کوشش (بیشتر از این نمیگویم)، اما در آیینه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شاهرود است که خود را شاعر و نویسنده میبیند و رشد روز افزونش را شروع میکند، در انجمن قلم اداره ارشاد و تبلیغات اسلامی است که آثارش را مشتاقانه عرضه میکند که فقط دیده شود، اما همه آن را به حساب " نقد و بررسی " میگذارند، اما او دوست داشت دیده شود، حرفش را بزند، این از خوب یا بدی این خصلت هنرمندان است که دوست دارند دیده شوند و او در این میان صبوری بود تا نقد شود، تا اینکه در سال ۹۵ به عنوان " جوان برتر ادبیات شاهرود" برگزیده شد و سال گذشته ۹۷ هم کارهایش به مسابقات استانی راه یافت، شاید آنجا رقابت را به همشهری اش "پردیس رزاق منش" نفر اول داستان نویسی کشور واگذار کرده بود. اما امسال در کاری بزرگ و در " نقد ادبی " رتبه اول را کسب نمود و این بسیار مهم است که هنرمند شاعر و داستان نویس ما " در نگاه علمی به ادبیات هم چینن سرآمد باشد و این فوق العاده است، فرض کنید نویسنده، کارگردان، تهیه کننده (انتخاب بازیگر) و همه یک نفر باشند، چنین عظمتی را میستایم.
و، اما صدف ابراهیمیان مثل تمام بچهها ودانش آموزان موفقی که با آنها صحبت کرده ام از موهبت خانوادهای فرهنگی (به معنای اهل مطالعه و معرفت و نه صرفا معلم) برخورددار بوده است، اما دست برقضا مادر بزرگوارش خانم عرفانی خود معلمی است اهل دل و دستی توانا در شعر و ادبیات دارد، این اصالت و این هم افزایی ژنهایی مبارک و خوش یمن، به همراه همدلی و ارتباط صمیمانه و معرفت شناسانه مادر و دختر همه چیزهایی است که خداوند سخاوتمندانه به ایشان عطاء نموده است.
اگر همه چیزهایی که صدف ابراهیمیان در خانواده و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انجمن قلم ارشاد بدست آورده است، پس نسبتش با مدرسه چگونه است؟
خانم عرفانی مادر صدف ابراهیمیان میگوید: اولین بار و در پایه هفتم معلم خصوصی ریاضی اش به او میگوید تمام امکانات و توانایی ات رابرای شکوفایی استعداد ادبیات " صدف " بکار بگیرد، پس معلم ریاضی اش چه خوب در شکل گیری تصویر امروزی صدف نقش داشته است، ولی خوب باید بپذیریم ادبیات در مدرسه، جان ندارد، کسالت بار است، به چند دلیل یکی اینکه کتابهای درسی (که گویی همه داشته معلم است) خود کسالت بار است، به قول صدف ابراهیمیان، معلم ادبیات باید معطر باشد به تراوش فکری و شعری و هنری، کلاس به شعر شروع و شور و شوق یابد، باید این اتفاق در کلاسهای ادبیات نیز بیافتد، هرچند که کتابهای ادبیات را " رسمی نویسان" یعنی آدمهای دولتی مینویسند (جسارت مرا ببخشید دولتی دولتی است) در همه جای دنیا آنقدر دست و پای هنر را میبندند و آنقدر ممیزی و سر و دمشان را کوتاه میکنند که چیزی میشود، که نباید بشود، میشود میز تشریح، جسد شعری یا جملهای را باید تشریح کنیم، اگر ادبیاتی باشید میدانید که ساختار گرایی، مرگ دستور زبان است، فاجعه امروز دستور زبان ما "حضور ساختارگرایی" است، ساختار گرا، پزشک قانونی ادبیات است.
صدف ابراهیمیان فیلم ساز نیز هست، فیلمی را که ساخته است در مهرماه در سالن آمفی تئاتر کانون ملی شهید بهشتی خواهیم دید.
اما سخنان و درد و دلهای صدف ابراهیمیان:
حمایت نمیشوم؛ داستان هایم خیلی دستکاری (ممیزی یا سانسور) میشود و این مرا ناراحت میکند دیگر نمیخواهم با جشنوارهها همکاری کنم؛ خوبی ایران این است که مردمش ذاتا شاعر و اهل ادبیات اند؛ ادبیات همه چیز است، اگر چراغ ادبیات خاموش بماند و جامعه از ادبیات بدور بماند، مردم از " فرهنگ" بازمی مانند و آسیب هایشان بیشتر میشود؛ ادبیات " آرایههای ادبی" نیست، ادبیات یک متن است، این متن هرجا که باشد در یک کتاب اقتصاد یا روان شناسی میتواند تأثیر هنری اش را برساند.
پراکنده مطالعه نکنید، سعی کنید مثلا ادبیات یا فیلم را از جایی شروع کنید مثلا فیلم سازی اروپا، ادبیات آسیا، کشور به کشور پیش بروید؛ کمتر انتقاد پذیریم و همیشه مشتاق تأییدیم و این خوب نیست.
این مصاحبه، در واقع ارج گذاری به استعدادهای بزرگی است که در مدرسه و به امانت به ما سپرده اند و البته هشداری است به معلمان خوبم که درسها را به صلاحدید و تخصص خود از حالت ملالت کتاب درسی، به پویایی و جذابیت علمی و فرهنگی سوق دهند و مراقب سرمایههای فکری، هنری و استعدادهای ارزشمندمان باشیم، سعی کنیم مثلا در صدف ابراهیمیان یک برنده جایزه نوبل ببینیم! چرا که نه؟
و، اما در انتقادم به سانسور و ملالت کتاب درسی، نمیخواهم زیر میز و هرچه روی میز است بزنم، ولی میشود بهتر و دقیقتر هم کار کرد، میشود بهتر شود.
*مصاحبه: غلامرضا محروقی_روابط عمومی آموزش و پرورش شاهرود
بخشی از هیجانی که دارم به عنوان معلمی که از دیدن چنین اتفاقی (رتبه اول کشوری) خوشحال میشود، بخاطر بدبینی هایم است، اولش که قرار است مصاحبهای صورت بگیرد، ناخودآگاه کمی بدبین میشوم، البته از بدبینی ام با خانم ابراهیمیان و مادر بزرگوارشان که همکار فرهنگی شاغل در بسطام هستند؛ چیزی نگفتم.
گاهی آنقدر کارها نازل، سطحی، کپی کاری، کلیشهای است که میگویم؛ شاید کاری معمولی در " مدار بسته " یک جشنواره مورد توجه قرار گرفته است.
ولی اینگونه نیست"صدف ابراهیمیان" واقعا از جنس ادبیات است، روح ادبیات و جان واژهها در او جاری است، اگر معلم باشی خیلی سریع میفهمی دانش آموزت، دانش آموز نیست بلکه استعدادی درخشان، نیرویی جوشان، حیاتی فروزان، حرکتی پرتوان و سیلانی و فورانی است عجیب، این را شما نیز حس کرده اید در ریاضی، در شیمی، در هنر، ورزش این را خوب میفهمید، اگر معلم باشید شما هم حتما تجربه کردید.
این مصاحبه فقط اسمش مصاحبه شد؛ به سختی توانستم که خود را متمرکز کنم و به کمی گذشته کاری "صدف ابراهیمیان" بپردازم، از همان ابتدا وارد گفتگو و هم اندیشی و ابراز نظریات ادبی شدیم، درواقع این صحبتها باید فیلم برداری و پخش زنده میشد و گفت و گویی در لب مرز اندیشه و تجربه، در کنکاش عمیق ادبیات و نسبتش با انسان و هستی.
در تولد روح هنری اش باید بگویم از کودکی شعر و داستان میگفته است، یا دقیقتر در نهادش شعر و داستان آفرینش مییافته است، خدای مهربان شعر و داستان را برایش به ودیعه نهاد.
او ذاتا همین است که هست، شعر در شعر و داستان در داستان، جوشش نه کوشش (بیشتر از این نمیگویم)، اما در آیینه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شاهرود است که خود را شاعر و نویسنده میبیند و رشد روز افزونش را شروع میکند، در انجمن قلم اداره ارشاد و تبلیغات اسلامی است که آثارش را مشتاقانه عرضه میکند که فقط دیده شود، اما همه آن را به حساب " نقد و بررسی " میگذارند، اما او دوست داشت دیده شود، حرفش را بزند، این از خوب یا بدی این خصلت هنرمندان است که دوست دارند دیده شوند و او در این میان صبوری بود تا نقد شود، تا اینکه در سال ۹۵ به عنوان " جوان برتر ادبیات شاهرود" برگزیده شد و سال گذشته ۹۷ هم کارهایش به مسابقات استانی راه یافت، شاید آنجا رقابت را به همشهری اش "پردیس رزاق منش" نفر اول داستان نویسی کشور واگذار کرده بود. اما امسال در کاری بزرگ و در " نقد ادبی " رتبه اول را کسب نمود و این بسیار مهم است که هنرمند شاعر و داستان نویس ما " در نگاه علمی به ادبیات هم چینن سرآمد باشد و این فوق العاده است، فرض کنید نویسنده، کارگردان، تهیه کننده (انتخاب بازیگر) و همه یک نفر باشند، چنین عظمتی را میستایم.
و، اما صدف ابراهیمیان مثل تمام بچهها ودانش آموزان موفقی که با آنها صحبت کرده ام از موهبت خانوادهای فرهنگی (به معنای اهل مطالعه و معرفت و نه صرفا معلم) برخورددار بوده است، اما دست برقضا مادر بزرگوارش خانم عرفانی خود معلمی است اهل دل و دستی توانا در شعر و ادبیات دارد، این اصالت و این هم افزایی ژنهایی مبارک و خوش یمن، به همراه همدلی و ارتباط صمیمانه و معرفت شناسانه مادر و دختر همه چیزهایی است که خداوند سخاوتمندانه به ایشان عطاء نموده است.
اگر همه چیزهایی که صدف ابراهیمیان در خانواده و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انجمن قلم ارشاد بدست آورده است، پس نسبتش با مدرسه چگونه است؟
خانم عرفانی مادر صدف ابراهیمیان میگوید: اولین بار و در پایه هفتم معلم خصوصی ریاضی اش به او میگوید تمام امکانات و توانایی ات رابرای شکوفایی استعداد ادبیات " صدف " بکار بگیرد، پس معلم ریاضی اش چه خوب در شکل گیری تصویر امروزی صدف نقش داشته است، ولی خوب باید بپذیریم ادبیات در مدرسه، جان ندارد، کسالت بار است، به چند دلیل یکی اینکه کتابهای درسی (که گویی همه داشته معلم است) خود کسالت بار است، به قول صدف ابراهیمیان، معلم ادبیات باید معطر باشد به تراوش فکری و شعری و هنری، کلاس به شعر شروع و شور و شوق یابد، باید این اتفاق در کلاسهای ادبیات نیز بیافتد، هرچند که کتابهای ادبیات را " رسمی نویسان" یعنی آدمهای دولتی مینویسند (جسارت مرا ببخشید دولتی دولتی است) در همه جای دنیا آنقدر دست و پای هنر را میبندند و آنقدر ممیزی و سر و دمشان را کوتاه میکنند که چیزی میشود، که نباید بشود، میشود میز تشریح، جسد شعری یا جملهای را باید تشریح کنیم، اگر ادبیاتی باشید میدانید که ساختار گرایی، مرگ دستور زبان است، فاجعه امروز دستور زبان ما "حضور ساختارگرایی" است، ساختار گرا، پزشک قانونی ادبیات است.
صدف ابراهیمیان فیلم ساز نیز هست، فیلمی را که ساخته است در مهرماه در سالن آمفی تئاتر کانون ملی شهید بهشتی خواهیم دید.
اما سخنان و درد و دلهای صدف ابراهیمیان:
حمایت نمیشوم؛ داستان هایم خیلی دستکاری (ممیزی یا سانسور) میشود و این مرا ناراحت میکند دیگر نمیخواهم با جشنوارهها همکاری کنم؛ خوبی ایران این است که مردمش ذاتا شاعر و اهل ادبیات اند؛ ادبیات همه چیز است، اگر چراغ ادبیات خاموش بماند و جامعه از ادبیات بدور بماند، مردم از " فرهنگ" بازمی مانند و آسیب هایشان بیشتر میشود؛ ادبیات " آرایههای ادبی" نیست، ادبیات یک متن است، این متن هرجا که باشد در یک کتاب اقتصاد یا روان شناسی میتواند تأثیر هنری اش را برساند.
پراکنده مطالعه نکنید، سعی کنید مثلا ادبیات یا فیلم را از جایی شروع کنید مثلا فیلم سازی اروپا، ادبیات آسیا، کشور به کشور پیش بروید؛ کمتر انتقاد پذیریم و همیشه مشتاق تأییدیم و این خوب نیست.
این مصاحبه، در واقع ارج گذاری به استعدادهای بزرگی است که در مدرسه و به امانت به ما سپرده اند و البته هشداری است به معلمان خوبم که درسها را به صلاحدید و تخصص خود از حالت ملالت کتاب درسی، به پویایی و جذابیت علمی و فرهنگی سوق دهند و مراقب سرمایههای فکری، هنری و استعدادهای ارزشمندمان باشیم، سعی کنیم مثلا در صدف ابراهیمیان یک برنده جایزه نوبل ببینیم! چرا که نه؟
و، اما در انتقادم به سانسور و ملالت کتاب درسی، نمیخواهم زیر میز و هرچه روی میز است بزنم، ولی میشود بهتر و دقیقتر هم کار کرد، میشود بهتر شود.
*مصاحبه: غلامرضا محروقی_روابط عمومی آموزش و پرورش شاهرود
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار