روایت زندگی جوان گیلانی از کشاورزی تا جاویدالاثری

جوان گیلانی و کشاورز اهل شهرستان املش با حضور چهارساله و جاویدالاثری خود در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل برگ زرینی را در تاریخ رشادت‌های جوانان این مرزوبوم ثبت کرد.
کد خبر: ۹۳۵۴۸۴۵
|
۱۱ تير ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۱
به گزارش خبرگزاری بسیج از رشت، شهید ابوالقاسم حسن‌پناه در چهارم تیرماه سال ۱۳۶۴ در یکی از روستا‌های شهرستان املش در میان خانواده‌ای متقی، مومن و زحمت‌کش دیده به جهان گشود.  

وی از همان دوران کودکی با آئین مقدس اسلامی تربیت شد و عشق به ائمه‌اطهار (ع) خاصه حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام به شکل خاص و عجیبی در روح و جانش ریشه دوانیده بود.  

او در کنار کار کشاورزی و کمک به پدر و مادر، تحصیلات دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در مدارس املش و رودسر تا مقطع دوم دبیرستان سپری کرد و در سال‌های اوج مبارزات مردم علیه حکومت شاهنشاهی با وجود سن‌وسال کم در تظاهرات علیه رژیم طاغوت همراه با مردم مومن و مسلمان ایران اسلامی حضور داشت.  

ابوالقاسم در سال‌های مبارزه با طاغوت اقدامات ارزشمندی انجام می‌داد که یکی از کار‌ها این بود که به‌اتفاق چند نفر از دوستان خود با دستگاه تایپ مدرسه اقدام به تکثیر اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) می‌کردند تا نیرو‌های انقلابی در بین مردم توزیع کنند.  

وی از همان ابتدا بی‌باک، شجاع و مالامال از عشق و محبت به ائمه اطهار (ع) بود و از چنان ایمانی برخوردار بود که ترس در نزد وی معنی نداشت و همواره در سختی‌ها و مشکلات به ائمه‌اطهار علیه‌السلام تکیه می‌کرد.  

او ازنظر ایمان، معرفت، فهم و شناخت در سطح بالایی قرار داشت و با اطرافیان خود با توجه به سن‌وسال کم خود طوری برخورد می‌کرد که انگار یک انسان میانسال است، زیرا با اطرافیان خود کاملاً سنجیده سخن می‌گفت و از فرصت‌های پیش‌آمده به نحو احسن استفاده می‌کرد.  

ابوالقاسم از بچگی علاقه فراوانی به تلاوت قرآن داشت و همواره به یادگیری قرآن می‌پرداخت و در طول عمر با عزت خود به تلاوت روح‌بخش قرآن و اقامه نماز شب عادت داشت.  

وی از غیبت و ریا بیزار بود و مدام از شهید و شهادت صحبت می‌کرد، او نه‌تن‌ها نمازش را با لذت و عشق می‌خواند، بلکه از تماشای نمازخواندن دیگران خصوصاً مادر غرق لذت و شادی می‌شد که گویا شادی بالاتر از آن نیست.  

ابوالقاسم حسن پناه از ۱۵ سالگی به میدان‌ها مبارزه و نبرد با دشمنان بعثی شتافت و او که شاهد شهادت دوستان و هم‌رزمان شهیدش بود، می‌گفت: تا وقتی‌که دشمن در خاک پاک میهن اسلامی باشد من در جبهه به دفاع و نبرد با آنان انجام به تکلیف می‌کنم و تا پیروزی یا شهادت در مقابل دشمنان اسلام و انقلاب هستم و از هیچ‌چیز باکی ندارم.  

وی بیش از چهار سال از عمر شریف خود را درنبرد با دشمن خصم زبون در جبهه‌ها به سر برد و هم‌زمان برای کامل کردن دین خود اقدام به تشکیل خانواده کرد و باکمال سادگی و تقوای الهی زندگی مشترکش را با دختری متدین بنا و از این پیوند مقدس خداوند فرزندی به ایشان عنایت فرمود که هنوز فرزندش به دنیا نیامده یتیم شد و داغ فقدان پدر بر قلبش ثبت گردید.  

ابوالقاسم باوجوداینکه به خانواده عشقی عمیق می‌ورزید، اما نمی‌توانست جبهه را خالی نماید بلکه حضور مستمر در جبهه‌ها را بر خود و حتی دیگران وظیفه می‌دانست و بیش از چهار سال از عمر پرثمرش را در میدان‌های نبرد به سر برد و در عملیات زیادی شرکت کرد.  

شهید ابوالقاسم حسن‌پناه سرانجام در عملیات کربلای پنج در شلمچه که فرمانده گروهان دوم، گردان امام حسین بود در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۶۵ خون مطهرش بر زمین گرم خوزستان ریخت و به درجه شهادت نائل آمد و پیکر مطهر سید ابوالقاسم حسن پناه هنوز مفقود و جاویدالاثر و در غربت و گمنامی به سر می‌برد.  

فرازی از وصیت‌نامه شهید حسن پناه: 

 مادرم اجرت را ضایع مکن همیشه بیاد خدا باش و شکر کن پسری را هدیه دادی آن هم در راه الله و افتخار کن که پسرت لیاقت پیدا کرده است و در راه خدا شهید شده.  

مادرم به حال من گریه مکن به حال آن شهیدی گریه کن که مظلومانه او را در صحرای کربلا سرش از تن جدا کردند و فرزندانش را به همراه خواهرش زینب (س) را به اسارت بردند می‌روم دعا به جان امام کن.  

انتهای پیام/
ارسال نظرات